انسان و مسئولیت معرفتی
انسان و مسئولیت معرفتی
عدهی که میخواهند خویشتن را از عوام بودن جدا وتبرئه کنند یا اینکه هوشیار نشان دهند به صرف عرضهء یک مطلبی ره انکار در پیش گیرند واظهار لحیه کنند اما کیاست در انکار نیست، بلکه در قبول و رد پیرو دلیل بودن است اگر برای اثبات چیزی دلیل وجود داشت بپذیر واگر نداشت رد کن؛ اما بدان که اگر دلیل نداشتی (در رد یا اثبات) سکوت پیشه کن، انکاربی دلیل کمتر از پذیرش بی دلیل نیست، هر دو نشانه سبک مغزی است. بوعلی سینا اشارات، نمط 10، فصل23
مدتی است ذهن و ضمیرم را مسایل نظری و مشکلات عملی پر شمار وطن در سیطره دارد. حیطهی آگاهی ام محدود است و تنها در باب امور فرهنگی آن هم در حد بسیار محدودی خرد خرد و هاضمه تنکم مجال جولان دارند. در این عرصه مسایلی رخ نموده اند که نگران کننده مینمایند. دنیای نوی که در مقابل ملت قرار گرفته است دوران نادری است که به لحاظ سیاسی، فرهنگی و..._حتا در همین اندازه محدود_ سدههای متوالی این کشور از چنین فضایی برخوردار نبوده است. اهل مطالعه و تاثیر گذاران عرصه فرهنگ فعالیت چشم گیری از خود نشان میدهند. لیک یک چیز در این میان به شدت ذهنم را می گزد و آن اینکه بسیار کسان جایگاه خود را مراعات نمی کنند. گویند در مورد دین و معماری و بیماری همگان صاحب نظرند. از پیر زن فرتوت نا بینا تا کسانی که سواد خواندن و نوشتن دارند و تا افراد بالاتر! امروز در مملکت ما آن که چند روزی به خواندن چند کتاب و مقاله و تحلیل در باب سیاست مشغول بوده است خود را به عنوان صاحب نظر و استراتژیشت جا میزند. ابجد نخواندهی گریز پای یا پوچی را فریاد میکند یا دین شناس نام میگیرد. و قس علی هذا... اینگونه افراد به راحتی در باب تمام مسایل اظهار نظر میکنند. از ثری تا ثریا میدان جولان شان است و کسی جلو دار شان نیست. لیک باید در نظر داشت که یکی از وظایف اخلاقی انسان چیزی است که مسئولیت معرفتی اش خوانند.
تکهی که از بوعلی نقل شد، بیانگر همین مسئولیت معرفتی انسان است، روشن است که حقیقت بیش از دو چهره ندارد یا هست، یا نیست، اما مسئولیت انسان فرزانه در برابر آن سه چهره دارد 1. قبول در صورت داشتن دلیل بر اثبات . 2. رد در صورت داشتن دلیل بر انکار . 3. در غیر این دو صورت «سکوت» اختیار کردن چرا که این کار هم نفع اخروی دارد وهم بهرهء دنیوی زیرا که عیب وهنر نهفته ماند با سکوت. لیک آنانکه عادت در فروش خر مهره بهجای جواهر دارند برای سرپوش نهادن بر جهالت خویش ادای دانایی در میاورند، گندم مینمایند جو میفروشند تا با این عمل خویش خرقهی برسر صد عیب نهان خویش بپوشند ولی غافل اند از اینکه دم خروس نادانی از زیر بغل شان پیدا است از روی خیره سری ادعای فضل میکنند وچیزهایی را که هاضمهی خرد خردشان برنتابد راهی دیار محالات میکنند و چیزهای اثبات نشدنی را با هزار من ریسمان به هم میبافند، تا بلکه از درون آن چیزی برون آید! بیمحابا تیشه به ریشه میزنند، مسایل ظریف و حساس را بیهیچ دغدغهی وارونه میسازند و... . در حالیکه طبق تعبیر خرد نواز و معرفت افزای فرزانهی بلخ باید اموری از سنخ سوم رابه بقعهء امکان وانهاد. این نصیحت بوعلی اندرزی است که تمام فرهیختگان سالک حقیقت بدان تفوه کرده اند. وپتگشتاین فیلسوف مهم دوران ما نیز در رساله معروفش به نام تراکتاتوس برای انکار و مرز نهادن شرایطی بیان کرده است که از جمله علم به هر دو طرف است یعنی وقتی کسی انکار میکند باید بداند که دو طرف مرز انکار چه گونه است. و آخرین سخن وی در این رساله این است: چیزی که قابل بیان نیست باید به سکوت برگذار شود.
وطن ما برای دیدن روی خوش نیازمند آن است که برخی نغمههای نا ساز خاموش باشند و کسانی که استخوان خرد کرده اند، نظر دهند. راستی چه گونه است که برای دندان درد جز سخن طبیب حاذق را نمیشنویم و حق اظهار نظر در باب آن را نمیدهیم، اما در مسایل اصلی زندگی از سیاست و اجتماع تا دین و... هر کس به خود اجازه می دهد اظهار نظر کند؟!!!