سفارش تبلیغ
صبا ویژن

asemankhodam

صفحه خانگی پارسی یار درباره

وسوسه های شیطان

وسوسه های شیطان

جهنم

مرد عابد بنى اسرائیلى به خاطر سال‏ها عبادتش،به آن حد از مقام قرب الهى‏رسیده بود که بیماران با دعاى او سلامت‏خود را باز مى‏یافتند و به اصطلاح مستجاب‏الدعوة شده بود.

 روزى،زن جوان زیبایى را که بیمار بود،نزد او آوردند و به امید شفاء در عبادتگاه‏او گذاردند و رفتند.

شیطان به وسوسه آن عابد مشغول شد و آن قدر صحنه گناه را در نظرش زینت داد که‏عنان اختیار را از کف او ربود،آن چنان که گویا عابد کر و کور گشته و همه چیز را به‏دست فراموشى سپرده است.دیرى نپایید که آن عابد دامان‏«عفت‏»خویش را به گناه‏بیالود.پس ارتکاب گناه به خاطر این که احتمال داشت آن زن باردار شود و موجب رسوایى او گردد،باز شیطان و هواى نفس به او پیشنهاد کرد که زن را به قتل رسانده و درگوشه‏اى از آن بیابان وسیع دفن کند.

هنگامى که برادران دختر،به سراغ خواهر بیمار خویش آمدند و عابد اظهاربى‏اطلاعى کرد، آنان نسبت‏به عابد مشکوک گشته و به جستجو برخاستند و پس ازمدتى،سرانجام جسد خونین خواهر خویش را در گوشه بیابان از زیر خاک بیرون‏کشیدند.

این خبر در شهر پیچید و به گوش امیر رسید.او با گروه زیادى از مردم به سوى‏عبادتگاه آن عابد حرکت کرد تا علت این قتل را بیابد.هنگامى که جنایات آن عابدروشن شد،او را از عبادتگاهش فرو کشیدند تا بر دار بیاویزند.

در ادامه این حکایت آمده است:هنگامى که عابد در کنار چوبه دار قرار گرفت،شیطان در نظرش مجسم شد و گفت:من بودم که با وسوسه‏هاى خویش تو را به این روزانداختم،حال اگر آنچه را که من مى‏گویم،اطاعت کنى،تو را نجات خواهم داد.

عابد گفت:چه کنم؟

شیطان گفت:تنها یک سجده براى من کافى است.

جهنم

عابد گفت:مى‏بینى که طناب دار را بر گردن من افکنده‏اند و من در این حال توانایى‏سجده بر تو را ندارم.

شیطان گفت:اشاره‏اى هم کفایت مى‏کند.

عابد بیچاره نادان،پس از این که با اشاره،سجده‏اى بر شیطان کرد،طناب دار گلویش‏را فشرد و او در دم جان سپرد.

آرى!شهوت پرستى باعث‏شد تا آن عابد،ابتدا به زنا آلوده شود و سپس قتل نفس‏انجام دهد و بعد دروغ بگوید و سرانجام مشرک گردد و بدین ترتیب محصول سال‏هاعبادت او بر باد رفته و نزد خاص و عام رسوا شود.

همه رنج جهان از شهوت آید که آدم زان برون از جنت آید